loading...
سايت كولاك|فانوسك|چت روم فانوسك|سايت اميد|چت روم اميد فانوس|جامعه مجازي فانوسك|کولاک چت|امید چت|چت روم فانوسک|چت روم کولاک|
آخرین ارسال های انجمن
♥ رز ♥ بازدید : 59 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (2)
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!


♥ رز ♥ بازدید : 48 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)
نسلی هستیم...

که روزهــا میخــوابیــم.. و شبــهـا بیـــــداریـــم !

چــون.. تــاریـکی شـــ ـــــــ ـب ، بـــرامــون...

قــابــل تحمـّـل تــر از “تـــاریــکی” روزهــامــونــه !


zahra بازدید : 129 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (4)

گفت: می خوام برات یه یادگاری بنویسم گفتم: كجا؟ گفت : رو قلبت گفتم مگه میتونی ؟ گفت : اره سخت نیست ‌‌ آسونه گفتم باشه بنویس تا همیشه یادگاری بمونه یه خنجر برداشت گفتم این چیه ؟ گفت : هیسس ساكت شدم گفتم : بنویس چرا معطلی خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت دوستت دارم دیوونه اون رفته ؟ خیلی وقته؟ كجا ؟ نمیدونم اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده.

♥ رز ♥ بازدید : 110 شنبه 30 شهریور 1392 نظرات (1)

دوستت دارم !
گفتنش ساده است
شنیدنش هم
اما فهمیدنش
دشوارترین کارِ دنیاست این روزها
اما همین دشواری زیباست !
زیباست برایِ خاطرِ اطمینانِ دلت
که بفهمد
هر آواره ای عاشق نیست
هر رهگذری مجنون
و تو لیلیِ خاطره هایِ هرکس نخواهی بود !
دوستت دارم ساده ترین دشوارِ دنیاست
برایش باید از
من
گذشت
باید به
ما رسید
باید به
عشق
رسید

 


♥ رز ♥ بازدید : 130 شنبه 22 تیر 1392 نظرات (7)
زیر بارون اگر دختری رو سوار کردید
جای شماره به او امنیت بدهید

او را به مقصد مورد نظرش برسانید
نه به مقصد مورد نظرتان !

بگذارید وقتی زن ایرانی مرد ایرانی را در کوچه ای خلوت میبیند
احساس امنیت کند ؛ نه احساس ترس

بیایید فارغ از جنسیت...
کمی هم مــَــرد باشیم !!
♥ رز ♥ بازدید : 108 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (4)

 

گریه نکن پدر ......

همین " نان حلال " که در دست داری ........

می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند ......

این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد .....

که تو داری پدرم .......

دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم .....

♥ رز ♥ بازدید : 85 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

شـبــهـــا زیــــر دوش آب ســــــــرد


رهــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــمـهــایــم را


در حالی که هــــمــــه میگویند :


خــوش به حـــالــَــش …


چه زود فــــــرامــــــوش کـــرد.


Soheil Rokh بازدید : 79 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است .... نه "سکــوت" علامت "رضــایت".... دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست /// ارزشـــــــــــها "عـــــــــــــــــــوض" شـده اند و "عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش....

 

♥ رز ♥ بازدید : 101 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
بــاران .....
بــا آنكه زاده ابــری سیــاه و دلتنگـــ هستی
امــا چـه باطراوتــــ و روح انگیــزی .....
با دیدنتـــ فهمیــدم می تـوانــ از دل سیــاهی، سفیـدی نیــز طلـوع كنـد
همـانطور كـه از شبـــ ، روز زاده می شود
پس ایمــان دارم :
از دل این دلتنگی هــای امروزمـــ
نظــاره گــر فــردایی روشن خواهـــم بــود .... !
♥ رز ♥ بازدید : 98 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (1)

 

میگن سیگار به آدم آرامش میده !
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه
(̅_̅_̅_̅(̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے~ ~
♥ رز ♥ بازدید : 103 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (0)



سال هاست معلقم

در آسمان چشمانت

یا دستم را بگیر

یا رهایم کن

تعلیق، فقط به کار قصه ها می آید


♥ رز ♥ بازدید : 111 شنبه 15 تیر 1392 نظرات (0)

 

کانـــدیدا، رأی آورد!
تابـــلو، نقاش را ثروتمند کرد!
شــــعرِ شاعر، به چند زبان ترجمه شد!
کـــارگردان، جایزه ها را درو کرد!
و هنوز سر همان چهار راه واکس می زند
کـــــــــودکی که همیشه بهترین "ســــــوژه" است!
♥ رز ♥ بازدید : 88 شنبه 15 تیر 1392 نظرات (0)

 

بشکند دستی که کوچکتر از خود را میزند!

لال شود زبانی که به ضعیف بد میگوید!

و بمیرد کسی که بیگناهی را آزار میدهد !

♥ رز ♥ بازدید : 95 شنبه 15 تیر 1392 نظرات (0)

 

چشمان عروسکم را می گیرم
نمی خواهم مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود …!

 

♥ رز ♥ بازدید : 96 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (1)

کنار سیب و رازقی .. نشسته عطر عاشقی

من از تبار خستگی .. بی‌خبر از دلبستگی

عـاشقم

ابر شدم صدا شدی .. شاه شدم گدا شدی

شعر شدم قلم شدی .. عشق شدم تو غم شدی

 

♥ رز ♥ بازدید : 101 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (2)
نگاره: ‏بعد از سالها دختر کبریت فروش را دیدم 
بزرگ و زیبا شده بود
 به او گفتم کبریت هایت کو میخواهم این سرزمین را به اتش بکشم
خندی تلخی کردو گفت
 کبریت هایم را نخریدن سالهاست که تنم را میفروشم‏
 
 
 
 
 
 
 
بعد از سالها دختر کبریت فروش را دیدم
 
بزرگ و زیبا شده بود
به او گفتم کبریت هایت کو میخواهم این سرزمین را به اتش بکشم
خندی تلخی کردو گفت
کبریت هایم را نخریدن سالهاست که تنم را میفروشم
Soheil Rokh بازدید : 105 یکشنبه 09 تیر 1392 نظرات (0)

یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .
پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن.پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.
پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی ……….
به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟ آخه من کم کم داره یادم می ره..

Soheil Rokh بازدید : 98 شنبه 08 تیر 1392 نظرات (0)

خدایا

 

آنقدر از خود رفته ام ...

 

که در من هیچ نمانده .........

 

خدایا !

 

تو را به خدایی ات قسم رحم کن بر من که ارحم الراحمینی جز تو برای من نیست ....

 

من بی صبرانه چشم براه رحمت . لطف و عنایت تو هستم ای مهربانترین مهربانان .

 

من یقین و ایمانی بس ژرف دارم که تو به تنهایی من خیلی سریع و

خیلی خوب پایان خواهی داد مهربانا ... با حضور عشقی پاک و همیشگی...

که تا لحظه ای که زنده ام طعم آرامش و خوشبختی و عشق را با او بچشم ...

 

خدای من !

 

من بی صبرانه منتظرم !..

 

منتظر رحمت بی حدو حساب توام ...

 

خدایا ! ... روزهای زیادی ست که من تنهام...تنهایی مرا پایانی شیرین بده .

 

چشم براه رحمت بی حدو حساب توام ای مهربانترین مهربانان .

♥ رز ♥ بازدید : 105 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی

وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

" نــــذار برم "

یعنـــــــی بــرم گــــردون

سفــــت بغلـــــم کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و

بگــــــو :

"خدافــــظ و زهــــر مـــار"

بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ

مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!

مــــــگه الکیــــــــه!!!!"

چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!!

چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری...؟!!

 

♥ رز ♥ بازدید : 102 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (1)

گفت جبران میکنم، گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟
روح شکسته را؟
دل مرده از تپنده را؟
حالا من هیچ!..
جواب این تار موهای سفید را می دهی؟؟
نگاهی به سرم کرد و گفت:
وای...خبر نداشتم!
چه پیر شده ای!!!
گفتم: جبران میکنی؟؟؟
گفت: کدام را؟

 

♥ رز ♥ بازدید : 105 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

کاش نمیگذشت آن لحظه که در آغوشت بودم ،

 کاش نمیگذشت لحظه ای که خیره به چشمانت بودم

دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی ،

 سرت بر روی شانه هایم باشد و همزبان دل گرفته ام باشی

دلم گرفت وقتی که رفتی ،

 چگونه سر کنم لحظات دور از تو بودن را …

 

♥ رز ♥ بازدید : 109 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

سوختم و شکستم ، به تو که رسیدم

همچو یه یک شاخه خشکیده دوباره شکفتم

در اینجا نه هوایی است نه بارانی ،

 عشق من ببار که تو یک فرشته نجاتی

مگر میشود بی تو این زندگی را سر کرد

  این درد دوری ات بود که چشمهایم را تر کرد…

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 329
  • کل نظرات : 77
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 92
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 131
  • بازدید سال : 1,436
  • بازدید کلی : 165,577